غم دل | سینا سرلک

غم دل

تو دیدی هیچ عاشق را
که سیری بود از این سودا
تو دیدی هیچ ماهی را
که او شد، سیر از این دریا
از این دریا
تو دیدی هیچ نقشی را
که از نقاش بگریزد
تو دیدی هیچ وامق را
که عذرا خواهد از عذرا
تویی دریا منم ماهی
چنان دارم که می‌خواهی
بکن رحمت بکن شاهی
که از تو مانده‌ام تنها
اگر آتش تو را بیند
چنان در گوشه بنشیند
کز آتش هر که گل چیند
دهد آتش گل رعنا
عذابست این جهان بی‌ تو
مبادا یک زمان بی‌تو
به جان تو که جان بی‌تو
شکنجه‌ست و بلا بر ما
تویی دریا منم ماهی
چنان دارم که می‌خواهی
بکن رحمت، بکن شاهی
که از تو مانده‌ام تنها

Featured on

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *