چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید
مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار میآید
چه نورست این چه تابست این چه ماه و آفتابست این
مگر آن یار خلوت جو ز کوه و غار میآید
سبوی می چه میجویی دهانش را چه میبویی
تو پنداری که او چون تو از این خمار میآید
چه خورد این دل در آن محفل که همچون مست اندر گل
از آن میخانه چون مستان چه ناهموار میآید
همه چون نقش دیواریم و جنبان میشویم آن دم
که نور نقش بند ما بر این دیوار میآید


نظرات