شب ها که به راز با تو خفتم همه رفت
گلزار جوانی و بهاران همه رفت
آرام دل و مونس جانم بودی
رفتی و هر آنچه با تو گفتم همه رفت
من ذره و خورشید قایی تو مرا
بیمار غمم عینه دوایی تو مرا
بی بال و پرم در پی تو میگردم
من کاه شدم چو کهربایی تو مرا
ای رفته ز من کجا جویم چه کنم
غم هایه تو را پیشه که گویم چه کنم
دانم که تو را بیش نخواهم دیرم
از خون جگر دیده نشویم، چه کنم


نظرات