ماما | سینا حجازی

ماما

چشامو وا کَردم ، تو بودی
چشامو بستم صدات بود
روزا قربون صَدقه ها
شبها لالایی هات بود
دنیام کوچیک بود
قد دستات انگار عشق
به من دَستات پس داد
حالا بزرگ شده ام
چقدر کوچیکه دستات
مامان قُربون دستات
می دونم هی چشات تر شد
تا من هی قدم بلندتر شد
تا رسوندی منو به رویاهام
مامان هی رویاهات پَرپر شد
می دونی دنیامو واسه ی من ساختی
می دونم رویاتو واسه ی من باختی
می خندیدم می خندیدی با من
مریض بودم مریض بودی تا من
خوب شم تو هم خوب شی
مامان تا ابد بمون با من
چه خوب بود قَدیما
کودکیم با تو می نشستی
تو آفتاب می بافتی موهاتو
سرت رو به آسمون بود
چشامو وا کردم تو بودی
چشامو بستم صدات بود
روزا قربون صَدقه ها
شبها لالایی هات بود
مامان هی رویاهات پرپر شد
می دونی دنیامو واسه ی من ساختی
می دونم رویاتو واسه یِ من باختی

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *