تو کنجه یک خرابه صدای آه و ناله صدای گریه های شهزاده ای ۳ساله
زانو زده کنار سری که تن نداره عمه بیا نگاه کن بابا بدن نداره
چرا لالایی نمی گی واسه من پاشو موهای من و شونه بزن
لب من تشنه ی آب باباجون باباجون چه وقته خواب باباجون
چشماش وهم میزاره میشینه روی زانو آروم سر بابارو می گیره توی آغوش
بدون آه و ناله تو کنج یک خرابه کنار یک دشت خون شهزاده ای که خوابه
چرا لالایی نمی گی واسه من پاشو موهای من و شونه بزن
لب من تشنه ی آب باباجون باباجون چه وقته خواب باباجون

نظرات