ساز و آواز 1 | سالار عقیلی

ساز و آواز ۱

آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب می‌گذراند
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
کاندوه دل سوختگان سوخته داند
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب می‌گذراند
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
کاندوه دل سوختگان سوخته داند
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب می‌گذراند
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
کاندوه دل سوختگان سوخته داند

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *