پردۀ روشن دل بست و خیالات نمود
آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست؟
وان که بیرون کند از جان و دل ام دست کجاست؟
وانکه سوگند خورم جز به سر او نخورم
وان که سوگند من و توبه ام اشکست کجاست؟
وان که جان ها به سحر نعره زنان اند ازو
وان که ما را غم اش از جای ببردست کجاست؟
وان که ما را غم اش از جای ببردست کجاست؟
جان جان است و گر جای ندارد چه عجب؟!
جان جان است و گر جای ندارد چه عجب؟!
این که جا می طلبد در تن ما هست کجاست؟
این که جا می طلبد در تن ما هست کجاست؟

نظرات