میترسم | رضا یزدانی

میترسم

در می زنم اما کسی پشت اتاقم نیست
جز صورتی تنها نقابی بر نقابم نیست
در می زنم اما کسی آن سوی می دان نیست
جز بی کسی حتی کسی در این خیابان نیست
می ترسم از بال هایی که وبال شانه ام هستند
می ترسم از می له هایی که ستون خانه ام هستند
می ترسم از گریه هایی که مرا غرق خودم کرده
می ترسم از کوسه ای مرده که در تنگم ورم کرده
می ترسم
خط می کشم دیوار این تکلیف روشن را
هی می شمارم روز هایه بی تو را
پیشم که بودی این چنین تنها نمی ماندم
هر روز را صدسال تنهایی نمی خواندم
می ترسم از بال هایی که وبال شانم هستند
می ترسم از می له هایی که ستون خانه ام هستند
می ترسم از گریه هایی که مرا غرق خودم کرده
می ترسم از کوسه ای مرده که در تنگم ورم کرده
می ترسم

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *