غیر مجاز | رضا یزدانی

غیر مجاز

این روزا تو شهر قصه هر کسی ترانه بافه
این روزا حتی کلاغ هم عاشق قله قافه
هر صدای بی صدایی این روزا عربده سازه
آخه گفتن توی این شهر جاده حنجره باز
تو کی هستی که نگاهت مثه قصه پُرِ رازه؟
تو کی هستی که تو این شب، نفست غیر مجازه؟
تو کی هستی که با اسمت، پُشتِ سایه‌ها می‌لرزه؟
تو کی هستی که حضورت، واسه من تنها نیازه؟
با منی مثلِ خودِ من! مثلِ تن! مثلِ یه پیرهن!
اما بینِ دستایِ ما، فاصله دورُ درازه!
بذار از تو گُر بگیرم! بذار آفتابی بمیرم!
آخه این کولی یه عُمره، واسه تو ترانه‌سازه
با تو فردا رُ می‌بینم! سیبِ خورشیدُ می‌چینم
با تو من صدتا کتابم، پُرم از شعرای تازه!
چه نگاهِ بی‌نقابی! چه ترانه های نابی!
انگاری تمومِ دنیا، توی اون چشمای نازه!
با منی مثلِ خودِ من! مثلِ تن! مثلِ یه پیرهن!
اما بینِ دستایِ ما، فاصله دورُ درازه!
بذار از تو گُر بگیرم! بذار آفتابی بمیرم!
آخه این کولی یه عُمره، واسه تو ترانه‌سازه!

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *