مهتاب | مصطفی راغب

مهتاب

غمت از ماه میریزه رو تنهاییم میشینه!
کسی اصلا حواسش نیست…
چقدر این لحظه غمگینه…
چشات ترانه ای از گرمای جنگ سرده!
که این غم گرچه زیبا نیست!
ولی زیباترت کرده…
پشت پلکت انگار خوابیده یه خورشید!
رو خط لبخندت جا مونده شعری
که از مردن میترسید…
تردی مثل بارون جاری مثل مهتاب…
آرومی شبیه دریایی که انگار!
حیفه پاشه از خواب…

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *