باد خوشی که میوزد
از کوی تو
بوی تو را میآورد
از سوی تو
پَر میشکم
تا بیکران آسمان
در حسرت آغوشت
ای سرو روان
بر من ببار
ای ابر تیره، بیامان
گمگشتهام
در های و هوی این جهان
باشد که سیلابی مرا
سیلابی مرا در خود تَند
شاید که ره بر ساحل
ره بر ساحل جانان زند
باد خوشی که میوزد
از کوی تو
بوی تو را میآورد
از سوی تو
پَر میشکم
تا بیکران آسمان
در حسرت آغوشت
ای سرو روان
بر من ببار
ای ابر تیره، بیامان
گمگشتهام
در های و هوی این جهان
باشد که سیلابی مرا
سیلابی مرا در خود تَند
شاید که ره بر ساحل
ره بر ساحل جانان زند
م فدای روی تو
فدای تار موی تو
جانم فدای روی تو
فدای تار موی تو
در بسترم شب تا سحر
نالم در آرزوی تو
در بسترم شب تا سحر
نالم در آرزوی تو
باد خوشی که میوزد
از کوی تو
بوی تو را میآورد
از سوی تو
پَر میشکم
تا بیکران آسمان
در حسرت آغوشت
ای سرو روان
بر من ببار
ای ابر تیره، بیامان
گمگشتهام
در های و هوی این جهان
باشد که سیلابی مرا
سیلابی مرا در خود تَند
شاید که ره بر ساحل
ره بر ساحل جانان زند
باشد که سیلابی مرا
سیلابی مرا در خود تَند
شاید که ره بر ساحل
ره بر ساحل جانان زند
نظرات