رفتی و دل من اسیر زخمو قفسه
ابری بارون چشام اگه غمه دیگه بسه
دست خودم نیست دل من آخه گرفتار تویه
سهم من از زخمای تو عشق دل آزار تویه
نفس نفس رفته برات پرسه زدم توی هوات
عمر جوونیم به خدا فنا شده پای چشات
خسته شدم تو این قفس خواستی به داد من برس
خیره به در مونده چشم بس که زدم نفس نفس
هواتو از دلم نگیر سخته نفس کشیدنم
بیا که با هر نفسم اسمتو فریاد بزنم
نخواستی باورم کنی شریک غصه هام بشی
تو سختیهای زندگی رفیق پا به پام بشی
نَفس نَفس رَفته برات پَرسه زدم توی هوات
عُمر جَوونیم به خدا فنا شده پای چِشات
خسته شدم تو این قفس خواستی به داد من برس
خیره به در مونده چشم بس که زدم نفس نفس
نفس نفس رفته برات پرسه زدم توی هوات
آره جوونیم به خدا فنا شده پای چشات
خسته شدم تو این قفس خواستی به داد من برس
خیره به در مونده چشم بس که زدم نفس نفس

نظرات