منو درگیرِ خودت کن؛ تا جهانم زیر و رو شه
تا سکوتِ هر شبِ من، با هجومت رو به رو شه
بی هوا… بدون مقصد… سمتِ طوفانِ تو میرم
منو درگیرِ خودت کن؛ تا که آرامش بگیرم
با خیالِ تو هنوزم؛ مثلِ هر روز و همیشه
هر شبِ حافظه ی من، پرِ تصویرِ تو میشه
با من غریبگی نکن؛ با من که درگیرِ توأم
چشماتوُ از من برندار؛ من ماتِ تصویرِ توأم
با من غریبگی نکن؛ با من که درگیرِ توأم
چشماتوُ از من برندار؛ من ماتِ تصویرِ توأم… من ماتِ تصویرِ توأم
تو همین جایی همیشه؛ با تو شب، شکلِ یه رؤیاست
آخرین نقطه ی دنیا توو جهانِ من؛ همین جاست
تو همین جایی و هر روز، من به تنهایی دچارم
منو نزدیکِ خودم کن؛ تا تورو یادم بیارم
با خیالِ تو هنوزم؛ مثل هر روز و همیشه
هر شبِ حافظه ی من، پرِ تصویرِ تو میشه
با من غریبگی نکن؛ با من که درگیرِ توأم
چشماتوُ از من برندار؛ من ماتِ تصویرِ توأم
با من غریبگی نکن؛ با من که درگیرِ توأم
چشماتوُ از من برندار؛ من ماتِ تصویرِ توأم… من ماتِ تصویرِ توأم

نظرات