توی صحنه ی غریبِ زندگی با همیم توو بازیای روزگار
از درونِ هم، ولی بی خبریم زندگی تولدِ یه خاطره ست
انگاری شروعِ یک نمایشه کاشکی از دنیا و این خاطره ها
سهم ما تموم خوبیا بشه توی پشت صحنه ی دنیای ما خوبی و بدی میمونه یادگار
زندگی برای ما یه خاطره ست از تمامِ قصه های روزگار
بهتره به قلبامون دروغ نگیم زندگی هر طور که باشه میگذره
من و تو مسافریم تو این روزا مثل خورشید توو نگاه پنجره
هممون پشت نقاب صورتک همیشه از صبح تا شب قایم میشیم
واسه پنهون کردن گریه هامون روی قلب و روحمون خط می کشیم
اگه باز از روزگار دلت گرفت لحظه ها ثانیه ها ابری شدن
بیا با من بیا با من بیا با من بیا با من

نظرات