عقل و خرد | محسن چاووشی

عقل و خرد

تلخ کنی دهان من ، قند به دیگران دهی
نم ندهی به کشتِ من ، آب به این و آن دهی
جان منی و یارِ من ، دولتِ پایدارِ من
باغ من و بهارِ من ، باغ مرا خزان دهی
یا جهتِ ستیزِ من ، یا جهت گریزِ من
وقت نبات‌ ریزِ من ، وعده و امتحان دهی
عود که جود میکند ، بهرِ تو دود میکند
شیر سجود میکند ، چون به سگ استخوان دهی
برگذرم ز نُه فلک ، گر گذری به کویِ من
پای نَهم بر آسمان ، گر به سرم امان دهی
در دو جهان بِنَنگرَد ، آنک بدو تو بنگری
خسروِ خُسروان شود ، گر به گدا تو نان دهی
گَه بکشی گران دهی ، گه همه رایگان دهی
یک نفسی چنین دهی ، یک نفسی چُنان دهی
جان منی و یارِ من ، دولتِ پایدار من
باغِ من و بهارِ من ، باغ مرا خزان دهی
یا جهت ستیزِ من ، یا جهتِ گریز من
وقت نبات‌ ریزِ من ، وعده و امتحان دهی
برگذرم زِ نُه فلک ، گر گذری به کویِ من
پای نَهم بر آسمان ، گر به سرم امان دهی
عقل و خرد فقیرِ تو ، پرورشش زِ شیرِ تو
چون نشود زِ تیر ، تو آنک بدو کمان دهی
عقل و خرد فقیرِ تو ، پرورشش زِ شیرِ تو
چون نشود زِ تیر ، تو آنک بدو کمان دهی

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *