تصنیف ساز قصه گو | محمدرضا شجریان

تصنیف ساز قصه گو

تا دور چشم مست او جای می از نای سبو خون کرده در پیمانه ها
بشنو زِ ساز قصه گو سوز دل من مو به مو در پرده ی افسانه ها
بشنو ناله ی درد کز دل خیزد
شاید زین ناله خونین اشکت بر رخ ریزد
خدا را …
خدا را کی این شام غم را سحر از پِی درنیاید
چه سازم …
چه سازم صبوری ما را ظفر از پِی برنیاید
تا کی ناله تا کی مویه برخیز ای رهنشین
گامی از کفر و دین نه فراتر
برخیز با خیل مستان چو می خاموش و جوشان
بنشین با می پرستان به دور از خودفروشان
مگر از زندگانی مراد دل ستانی
مراد دل ستانی مگر از زندگانی
که گردون به افسون چو بستیزد
نهد از جام جم افسانه ای در روزگاران
بیا خودکامگی از سر بِنه چون جام می در بزم یاران
در ده ساقی زآن می جامی
تا برگیرد از من خودکامی

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *