الا یا ایها الساقی
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکلها ولی افتاد مشکلها
ولی افتاد مشکلها ولی افتاد مشکلها
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکلها ولی افتاد مشکلها
ولی افتاد مشکلها ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
کجا دانند حال ما
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

نظرات