ساز و آواز ( ز کوی یار) | محمدرضا شجریان

ساز و آواز ( ز کوی یار)

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد اَر مدد خواهی چراغ دل برافروزی برافروزی
چو گُل گر خُرده ای داری خُدا را صرف عشرت کن
که قارون را ضررها داد سودای زَر اندوزی زَراندوزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم غبار غم بیفشانی
به گُلزار آی که از بُلبل، غَزل گُفتن بیاموزی
جُدا شُــد یار شیرینت! کُنون تنها نشین اِی شــمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گَر سوزی
مِی ای دارم چو جان صافی
مِی ای دارم چو جان صافی صوفی میکُنــد عیبش
خدایا هیچ عاقل را، مَبادا بخت بد روزی
خدایــا هیچ عاقل را، مَبـادا بخت بد روزی

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *