ای که مهجوری عشاق روا میداری
ای دوست ای دوست
ای که مهجوری عشاق روا میداری
بندگان را زبر خویش جدا میداری
تشنه ی، بادیه را
هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره
به خدا میداری
دل ربودیو بحل کردمت ای جان
لیکن به از این دار
نگاهش که مرا میداری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره
به خدا میداری
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنیم
ار تو روا می داری
ای مگس عرصه سیمرغ
نه جولانگه توست
عرض خود میبری و
زحمت ما می داری
تو به تقصیر خود افتادی
از این در محروم
تو به تقصیر، خود افتادی
از این در محروم
از که مینالیو فریاد چرا میداری

نظرات