بهارا بنگر این خاک بلاخیز
که شد هر خاربن چون دشنه خونریز
بهارا بنگر این صحرای غمناک
که هر سو کشته ای افتاده بر خاک
بهارا بنگر این کوه و در و دشت
که از خون جوانان لاله گون گشت
بهارا دامن افشان کن ز گلبن
مزار کشتگان را غرق گل کن
میان خون و آتش ره گشاییم
میان خون و آتش ره گشاییم …
از این موج و از این توفان برآییم
دگربارت چو بینم شاد بینم
سرت سبز و دلت آباد بینم
سرت سبز و دلت آباد بینم …

نظرات