چو جان فدای لبش شد خیال میبستم
که قطرهای ز زلالش …
که قطرهای ز زلالش به کام ما افتد
ای دوست …
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
کز این شکار فراوان به دام ما افتد
ز خاک کوی تو هر گه که دم زند حافظ
نسیم گلشن جان در مشام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد
بود که قرعه دولت به نام ما افتد …

نظرات