زین آتش نهفته که در سینه ی من است
خورشید شعله ایست …
خورشید که در آسمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رتل گران گرفت
آسوده برکنار چو پرگار می شدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
می خور …
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و …
از غم سبک برآمد و رتل گران گرفت
آن روز …
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
رنگ و بوی دوست …
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت …
حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت …

نظرات