حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش
در زبان، گرفت
می خواست گل که دم زند
از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا
نفسش در دهان گرفت
یاهاهاهاهاای دوست
زین آتش نهفته
که در سینه من است
خورشید شعله ای است
که در آسمان گرفت
زین آتش نهفته
که در سینه من است
خورشید شعله ای است
که در آسمان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار می شدم
دوران، چو نقطه
عاقبتم در میان گرفت
امان
آنروز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کآتش ز عکس عارض
ساقی در آن گرفت

نظرات