پاسبان حرم دل شده ام
شب، همه شب
پاسبان حرم دل شده ام
شب همه شب
تا در این پرده
جز اندیشه او نگذارم
دیده بخت به افسانه
او شد در خواب
دیده بخت به افسانه
او شد در خواب
هاهاهاهاها
کو نسیمی ز عنایت
که کند بیدارم
یارم به یک لا پیرهن
خوابیده زیر نسترن
یارم به یک لا پیرهن
خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن
مست است و هوشیارش کند
ترسم که بوی نسترن
مست است و هوشیارش کند
ای آفتاب آهسته نه
پا در حریم، یار من
ترسم صدای پای تو
خواب است و بیدارش کند
ترسم صدای پای تو
خواب است و بیدارش کند
ای آفتاب آهسته نه
پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو
خواب است و بیدارش کند
خواب است و بیدارش کند
خواب است و بیدارش کند

نظرات