باد صبا | محمدرضا شجریان

باد صبا

باد صبا بر گل گذر کن از حال گل ما را خبر کن
با مدعی کمتر بنشین نازنین ای مه‌ جبین
بیچاره عاشق ، ناله تا کی یا دل مده یا ترک سر کن
شد خون‌فشان چشم تر من پرخون دل شد ساغر من
ای یار عزیز ، مطبوع و تمیزدر فصل بهار ، با ما مستیز
آخر گذشت آب از سر من ببین چشم تر من
گل چاک غم بر پیرهن زد از غیرت آتش در چمن زد
بلبل چو من شد در چمن داستانسرا بهر وطن
دیدی که ظالم ، تیشه‌اش را آخر به پای خویشتن زد

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *