سحر به بوی نسیمت
سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم
اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم
چو بگذری، قدمی بر دو چشم من بگذار
قیاس کن که منت از شمار خاک درم
هست در شهر مهت بد کازها
در کتاب دوستی شیر و زهایی
در کتاب دوستی شیر و زهایی
ای عشقم هیچ در تغییر نه
ای عشقم هیچ در تغییر نه
دل ز یاد عشق هرگز سیر نه
دل ز یاد عشق هرگز سیر نه
همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ما
همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ما
کوه ما سیره ما و گل ما تیشه ما
کوه ما سیره ما و گل ما تیشه ما
بحر یک جرعه می منت ساقی نکشیم
اشک ما باده ما شیشه ما شیشه ما
اشک ما باده ما دیده ما شیشه ما

نظرات