دو زلفانت کرِم تار ربابم
چه میخواهی ازین حال خرابم
ته که با مو سر یاری نداری
چرا هر نیمهشو آیی به خوابم
هر آن باغی که نخلش سر بدر بی
مدامش باغبون خونین جگر بی
بباید کندنش از بیخ و از بن
اگر بارش همه لعل و گهر بی
دلم بی وصل ته شادی مبیناد
ز درد و محنت آزادی مبیناد
خرابآباد دل بی مقدم تو
الهی هرگز آبادی مبیناد

نظرات