مثنوی | محمد معتمدی

مثنوی

عشق، شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
داستان دلبران آغاز کرد
آرزویی در دل شیدا نهاد
رمزی از اسرار باده کشف کرد
راز مستان جمله بر صحرا نهاد
قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت
کاتشی در پیر و در برنا نهاد
عقل مجنون در کف لیلی سپرد
جان وامق در لب عذرا نهاد
وز پی برک و نوای بلبلان
رنگ و بویی در گل رعنا نهاد

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *