آواز مخالف سه گاه | محمد معتمدی

آواز مخالف سه گاه

دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی چه دل و چه دین و ایمان همه گشت رخنه رخنه مژه های شوخ خود را چو به غمزه آب دادی دل عالمی ز جا شد چو نقاب برگشودی دو جهان به هم برآمد چو بزلف تاب دادی در خرمی گشودی چو جمال خود نمودی ره درد و غم ببستی چو شراب ناب دادی ز دو چشم نیم مستت می ناب عاشقان را ز لب و جوی جبینت شکر و گلاب دادی همه کس نصیب خود را برد از زکات حسنت به من فقیر و مسکین غم بی حساب دادی همه سر خوش از وصالت من حسرت و خیالت همه را شراب دادی و مرا سراب دادی ز لب شکر فروشت دل (فیض) خواست کامی نه اجابتم نمودی نه مرا جواب دادی

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *