مرو ای دوست | محمد اصفهانی

مرو ای دوست

مرو ای دوست مرو ای دوست مرو از دست من ای یار
که منم زنده به بوی تو به گل روی تو …
مرو ای دوست مرو ای دوست بنشین با من و دل
بنشین تا برسم مگر به شب موی تو …
تو نباشی چه امیدی به دل خسته من تو
که خاموشی بی تو به شام و سحر چه کنم با غم تو
مرو ای دوست مرو ای دوست مرو از دست من ای یار
که منم زنده به بوی تو به گل روی تو …
بنشین تا بنشانی نفسی آتش دل بنشین تا برسم مگر به شب موی تو
تو نباشی چه امیدی به دل خسته من تو
که خاموشی بی تو به شام و سحر چه کنم با غم تو
چه کنم با دل تنها که نشد باور من تو و ویرانی
خاموشی کوهم اگر اگر چه کنم با غم تو
چه کنم با دل تنها چه کنم با غم دل

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *