ناخدا | کامران مولایی

ناخدا

بحث چشمهای تو فرق میکرد و الا من با نگاه هر کسی قلبم نمیلرزید
عمرمو دادم به پات اما دل سنگت فرق احساس منو هیچ وقت نمیفهمید
من میدونستم تو این بازی یه بازندم پس گلایه ای ندارم که دلم تنهاست
مثل ناخدایی که طوفان جلو روشه اما دیوونه رفتن تو دل دریاست
عشق اینه یه غمه شیرینه اولش خوب اما اخرش غمگینه
عشق اینه یه بغض سنگینه کسی دردت میشه که خودش تسکینه
هرکی عشقو تجربه کرده بی اراده تو خودش میره
میشه از کاراش اینو فهمید هنوز با گذشته درگیره
عاشقه پرسه تو بارونه مگه جز خاطره چی داره
یه غمی همیشه همراهشه هیچ موقع تنهاش نمیذاره
عشق اینه یه غمه شیرینه اولش خوب اما اخرش غمگینه
عشق اینه یه بغض سنگینه کسی دردت میشه که خودش تسکینه

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *