نسیم سحر | همایون شجریان

نسیم سحر

مگر نسیم سحر بوی زلف یار من است که
راحت دل رنجور بی قرار من است
به خواب در نرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار من است
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد به جان
مضایقه با دوستان نه کار من است
حقیقت آنکه در نه در خورد اوست
جان عزیز ولیک در خور امکان و اقتدار من است
اگر هزار غم است از جفای او بر دل
هنوز بنده ی اویم که غمگسار من است
درون خلوت ما غیر در نمیگنجد برو
که هرکه نه یار منست بار من است
ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت دلت
نسوخت که مسکین امیدوار من است
وگر مراد تو اینست بی مرادی من تفاوتی
نکند چون مراد یار من است

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *