ابر بهار | همایون شجریان

ابر بهار

رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سوسن و نسرین آمد
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
گریه آبی به رخ سوختگان باز آورد
ناله فریاد رس عاشق مسکین آمد
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش سرخوش به تماشا به خرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *