فصل بارونی بیشــه رنگ چشــماتــه هــمیشــه
حس تازه بودن من بی نگاه تو نــمی شــه
اگــه دیــروز اگــه فــردا اگــه با هــم اگــه تنــها
با توام خود خود تو اگــه حــتی توی رویا
نــه می افــتــم بــه پای تو نــه می میــری بــرای من
هــمیشــه رد پات پیداســت کنار رد پای من
کاش دوباره بودن من رنگ بودن تو باشــه
کــه در بســتــه ی قلــبــم باز با دســتای تو واشــه
باز با دســتای تو واشــه
تو مثلــه شــبــهای مــهــتابی و بارونی
وقــتی کــه نــباشی دلگیــرم و می دونی
حــرفای دلــم رو با اشک تو می گفــتــم
بارون کــه می باره باز یاد تو می افــتــم
از غــم منو غــم تو تــب منو تــب تو
هــمــه بی خــبــرن از دل منو دل تو
شــب منو شــب تو هــمــه بی خــبــرن
فصل بارونی بیشــه رنگ چشــماتــه هــمیشــه
حس تازه بودن من بی نگاه تو نــمی شــه
اگــه دیــروز اگــه فــردا اگــه با هــم اگــه تنــها
با توام خود خود تو اگــه حــتی توی رویا

نظرات