آشوب | بنیامین بهادری

آشوب

نگو این آخرین دیداره ما بر باده و
این ارتباطه بیقراره بی قرارت میشم آخه
نگو ما بینمون یک آه و پاییزمون در راهه و
برگای روز پر میزنن از روی شاخه
من بیقرارت میشم آخه
نگو این پنجره رو به غروبه
آخرین روزای خوبه
تو دلم آشوب پاییزه دوباره
نگو این خاطره رو به اوفوله
عشقمون رو به نزوله
همه ی دردات قبول عشقم آره
عشقم آره
نگو اینجا که هستیم لب مرزه
آخه من دلم می لرزه
بیا برگردیم به برگشتن می ارزه
نگو این روزگاره گریه داره
گریمونو در میاره
نگو دنیا عاشقا رو دوست نداره

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *