مرز دیوونگی | بهنام بانی

مرز دیوونگی

با خودت نگفتی که بی تو می میرم با خودت نگفتی توو غصه اسیرم
می شینم یه گوشه ی تاریکِ خونه، با یادت تا مرزِ دیوونگی میرم
واسه اینکه بفهمونی پشیمونی، یه کم دیره
دیگه کم کم صدای تو، داره از خاطرم میره
دارم لج می کنم با تو، آره! فکر کن که دیوونم
تو که کُشتی غرورم رو
چی می خوای دیگه از جوونم
نمی مونم کنار تو نمی خوام خاطره هاتو
فقط جای یکی اینجاست، یا من باید برم یا تو
نه اون احساسِ غمگینم نه اون روح ترک خورده
یه زخم کهنه ام، زخمی که از دستت نمک خورده
واســه اینـــکه بفهمــونی پشیمــونی، یه کم دیــــره
دیگه کم کم صـــدای تو، داره از خاطرم میــــره
واسه اینکه بفهمونی پشیمونی، یه کم دیره
دیگه کم کم صدای تو، داره از خاطرم میره
دارم لج می کنم با تو، آره! فکر کن که دیوونم
تو که کُشتی غرورم رو
چی می خوای دیگه از جوونم؟
نمی مونم کنار تو نمی خوام خاطره هاتو
فقط جای یکی اینجاست، یا من باید برم یا تو
نه اون احساسِ غمگینم نه اون روح ترک خورده
یه زخم کهنه ام، زخمی که از دستت نمک خورده
واسه اینکه بفهمونی پشیمونی، یه کم دیره
دیگه کم کم صدای تو، داره از خاطرم میره
دارم لج می کنم با تو، آره! فکر کن که دیوونم
تو که کُشتی غرورم رو
چی می خوای دیگه از جوونم
نمی مونم کنار تو نمی خوام خاطره هاتو
فقط جای یکی اینجاست، یا من باید برم یا تو
نه اون احساسِ غمگینم نه اون روح ترک خورده
یه زخم کهنه ام، زخمی که از دستت نمک خورده

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *