شوکران | آوان بند

شوکران

ز سنگسار روح من بگو چه برده ای نصیب
مگر چه کرده ام دریغ که میدهی مرا فریب
به اشک من تمام شهر چرا حریص و تشنه بود
چرا زبان مردمان برنده مثل دشنه بود
به جان زخم خورده ام نهیب عاشقی چه سود
کسی که دست سرنوشت مرا ز خاطرش زدود
ز لحظه های بی کسی دوباره آه میکشم
و کوله بار خستگی چه بی گناه میکشم
ز لحظه های بی کسی دوباره آه میکشم
و کوله بار خستگی چه بی گناه میکشم
به زهر شوکران غم اسیر و مبتلا منم
برای این همیشه درد چون سپر بلا منم
من حسرتم بدون عشق عبور این جوانی است
تمام میشوم که این سقوط زندگانی است
ز لحظه های بی کسی دوباره آه میکشم
و کوله بار خستگی چه بی گناه میکشم
ز لحظه های بی کسی دوباره آه میکشم
و کوله بار خستگی چه بی گناه میکشم

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *