به کلبه ام، از راه دور ای آشنا خوش آمدی
چون بوی گل، به هم ره بادِ صـبا خوش آمدی
اکنون که پر گیاه و گل شهر و ده و صحرا بود
ای آهـوی صحرا تو هم به شهر ما خوش آمدی
تو مایه یِ نوازش صدها دلِ شکسته ای
ای خوش خبر به سوی دل شـکسته ها خوش آمدی
بر لوح خاطر، نقش طـرب زن
چون روزگار اندوه و مِحنت، دیگر گذشته
مَنـعم نکن از این عشقِ سوزان
تا کی دو رنگی دیگر مرا آب از سـر گذشت


نظرات