دوراهی | امیر عظیمی

دوراهی

سیاهی روبرومون بود دیگه چیزی نمیدیدم
تموم راهو جون کندم تموم راهو ترسیدم
چراغ جادمون ماهه منم با ماه همراهم
نمیدونم کجا میرم ولی با راه همراهم
یه وقتایی یه جاهایی آدم چیزی نمیدونه
یکی راهو یکی چاهه دو راهی روبرومونه
یه وقتی راضی از اینی که میبینی خطر کردی
همیشه قصه رفتن نیست یه جایی خوبه برگردی
از این جایی که ما هستیم یه دنیا نور معلومه
ببین جاده تهش چی شد که عشق از دور معلومه
تو میبینی کسی از دور داره دستی تکون میده
همیشه لحظه ی آخر یکی راهو نشون میده یکی
یه وقتایی یه جاهایی آدم چیزی نمیدونه
یکی راهو یکی چاهه دو راهی روبرومونه
یه وقتی راضی از اینی که میبینی خطر کردی
همیشه قصه رفتن نیست یه جایی خوبه برگردی

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *