که داند که چندین نشیب و فراز به پیش آرد این روزگار دراز
برین گونه گردد همی چرخ پیر گهی چون کمانست و گاهی چو تیر
چنین است رسم سرای جفا نباید کزو چشم داری وفا
اگر مرگ داد است بیداد چیست زداد این همه بانگ و فریاد چیست
همه تا در آز رفته فراز به کس بر نشد این در راز باز
چنین است رسم سرای سپنج گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
به گیتی در آن کوش چون بگذری سرانجام نیکی بر خود بری
همه کارهای جهان را در استمگر مرگ کان را دری دیگر ست


نظرات