تو ندیدی مرا | علیرضا افتخاری

تو ندیدی مرا

هر چه شکفتم تو ندیدی مرا، رفتی و افسوس نچیدی مرا
ماندم و پژمرده شدم ریختم، تا که به دامان تو آویختم
هر چه شکفتم تو ندیدی مرا، رفتی و افسوس نچیدی مرا
ماندم و پژمرده شدم ریختم، تا که به دامان تو آویختم
دامن خود را متکان ای عزیز، این منم ای دوست به خاکم مریز
وای مرا ساده سپردی به باد، حیف که نشناخته بردی ز یاد
همسفر بادم از آن پس مدام، میگذرم بی خبر از بام وشام
میرسم اما به تو روزی دگر، پنجره را باز گذاری اگر

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *