چشم آهوی ختن دارد او قصد جان من دارد
از کنارم آن مسافر چو رؤیا گذشت
زیر باران مانده ام پس چرا برنگشت
یادی از آن شب فرودین، بودی مهمانم آن نازنین
قصه گفتی برایم زما چین و چین
پری چشمه از خوابم چرا رفت
که بود و از کجا بود و کجا رفت
شبی در آینه نشکفته خندید
دوباره گم شد و در قصه ها رفت
آینه بی تو بر سر زد
شاپرک سوخت و پرپر زد
بی تو هرشب بغض باران در دل دارم
بی چراغم چون که به شب منزل دارم
ای مسافر من تو را چشم در راهم
زیر باران دل بسوزد از آهم
دل بسوزد از آهم دل بسوزد از آهم
دل بسوزد از آهم دل بسوزد از آهم

نظرات