رامشگر | علیرضا قربانی

رامشگر

با درد بساز چون دوای تو منم
در کس منگر که آشنای تو منم
گر کشته شدی مگو که من کشته شدم
شکرانه بده که خونبهای تو منم
دل در بر من زنده برای غم توست
بیگانه خلق و آشنای غم توست
لطفیست که میکند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست
باز آمدم و برابرت بنشستم
احرام طواف گرد کویت بستم
هر پیمانی که بی تو با خود بستم
چون روی تو دیدم همه را بشکستم
با درد بساز چون دوای تو منم
در کس منگر که آشنای تو منم
گر کشته شدی مگو که من کشته شدم
شکرانه بده که خونبهای تو منم
دل در بر من زنده برای غم توست
بیگانه خلق و آشنای غم توست
لطفیست که میکند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست
باز آمدم و برابرت بنشستم
احرام طواف گرد کویت بستم
هر پیمانی که بی تو با خود بستم
چون روی تو دیدم همه را بشکستم

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *