نسیم سحر | علیرضا افتخاری

نسیم سحر

نگهت آتشین سخنت دلنشین
شکوه هستی بود پیام ز رخسار تو
چو نسیم سحر بگشا بال و پر
بیا که روشن شود دلم ز دیدار تو
تو همانی که دلم بوده در آرزوی او
شب و روزم همه بگذشته به جستجوی او
تو همانی که دلم بوده در آرزوی او
شب و روزم همه بگذشته به جستجوی او
ای عشق جاودانم شوق بی کرانم
بی تو من گریزان از همه جهانم
در ساحل دوری تا به کی بمانم
آواز صبوری تا به کی بمانم
در فصل بهاران ای بهار شادی
دور از تو غمینم با تو شادمانم
ای از تو صفای گل و جلوی بهاران
بازا که شود دامن من شکوفه باران
گر سیل امیدم رو کند به سویم
از آیینه دل گرد غم بشویم
نگهت آتشین سخنت دلنشین
شکوه هستی بود پیام ز رخسار تو
چو نسیم سحر بگشا بال و پر
بیا که روشن شود دلم ز دیدار تو
تو همانی که دلم بوده در آرزوی او
شب و روزم همه بگذشته به جستجوی او
تو همانی که دلم بوده در آرزوی او
شب و روزم همه بگذشته به جستجوی او
ای عشق جاودانم شوق بی کرانم
بی تو من گریزان از همه جهانم

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *