میگذرم | علیرضا افتخاری

میگذرم

میگذرم میگذرم ز برای تو از جان میگذرم
ز دیار تو گریان میگذرم
اشک و آهم زاد راهم میروم و
دست دعا بر آسمان دارم
دور از یاران افتان خیزان می روم و
دام بلا به پای جان دارم
من و سوز عشق و خانه بدوشی
من و شام هجر و کنج خموشی
ره بی پایانی دارم من
سر بی سامانی دارم من
ره بی پایانی دارم من
سر بی سامانی دارم من
من از شهر تو چون نالان می گذرم
تنها سایه ی من باشد همفسرم
این عشق تو مرا بِنِگر تا کجا شانده
دست از دلم بدار که دگر طاقتم نمانده
دل سنگت کجا درد مرا می داند
غم و رنج مرا تنها خدا میداند خدا میداند

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *