هراسم نیست از عشق دلم از عشق بیزاره
رفیقان نارفیقند و عزیزان قاصد حسرت
رفیقم همدمم درد سکوت و بُهت دیواره
در این متروکه دنیا که یاری نیست
نشانی از کسی یا از دیاری نیست
به عشقی جز خداوند اعتباری نیست
یاری نیست یاری نیست
سنگ آهم را نگاهم را
فرو کوبم به در یک بار دیگر
کعبه را پیچیده ام در مخمل سبز خیالت بار دیگر
ای بسیط آسمان ای بلندای زمان
با تو من بشناختم معنای هستی و صفا را
مشق هر شب می کنم نام تُرا پروردگارا
هراسم نیست از عشق دلم از عشق بیزاره
رفیقان نارفیقند و عزیزان قاصد حسرت
رفیقم همدمم درد سکوت و بهت دیواره
نظرات