روزی آن حنجره آوازی داشت
به افق پنجره بازی داشت
قفس سینه اگر میشد باز
مرغ این غمکده پروازی داشت
شب همه شب به نوا سر میکرد
روز با زمزمه آوازی داشت
دم که میزد ز میستان میزد
نای و نی در گره رازی داشت
غصه با جام جهان بین میگفت
قصه با مست سراندازی داشت
تاج اکنون شده خاموش
ای کاش این سرانجام سرآغازی داشت
گر تو خواهی که بجویی دلم
گر تو خواهی که بجویی دلم
امروز بجوی ، دلم آخ …
ورنه بسیار بجویی و
ورنه بسیار بجویی و نیابی باز هم
روزی آن حنجره آوازی داشت
به افق پنجره بازی داشت
قفس سینه اگر میشد باز
مرغ این غمکده پروازی داشت

نظرات