تو آغوشِ سَرد کدوم سنگری که حَتی رفیقات گم کردنت
کجایِ جهان بِگردم پی پلاکی که انداختی گردنت
بُریدم از این گشتنِ بی هدف دیگه وقت اونه امونم بدی
من این خاک تا کی بِبوسم که تو یه جا ردّ پاتو نشونم بدی
یه تعبیری از عِشق دادی به من که با فکرتم عاشِقی میکنم
که یه عمره رفتی و تو باورم دارم پیش تو زندگی میکنم
تو یک دنیا خبر آورده بودی از اونایی که مَرد روزگارن
چقدر باید بشینم بلکه یِک روز واسه من یک خبر از تو بیارن
نمیتونم برم تو سنگری که تو توی بند بند لحظه هاشی
از این وحشَت که جایی راه میرم که شاید زیر پایِ من تو باشی
تو رفتی که خیلی ازین آدما از این خواب آشُفته بیدار شن
تو از حال مردم خبر داشتی بذار مردم از تو خبردار شَن

نظرات